زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Fishtail

ˈfɪʃteɪl ˈfɪʃteɪl

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive

چرخاندن دم هواپیما به‌منظور کاستن سرعت آن (به‌خصوص هنگام فرودآمدن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The car fishtailed on the icy road.

اتومبیل روی جاده‌ی پوشیده از یخ به چپ و راست لیز می‌خورد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت fishtail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fishtail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fishtail

لغات نزدیک fishtail

پیشنهاد بهبود معانی