امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fishtail

ˈfɪʃteɪl ˈfɪʃteɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
چرخاندن دم هواپیما به‌منظور کاستن سرعت آن (به‌خصوص هنگام فرودآمدن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The car fishtailed on the icy road.
- اتومبیل روی جاده‌ی پوشیده از یخ به چپ و راست لیز می‌خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت fishtail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fishtail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fishtail

لغات نزدیک fishtail

پیشنهاد بهبود معانی