آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Fishtail

ˈfɪʃteɪl ˈfɪʃteɪl

معنی fishtail | جمله با fishtail

noun verb - intransitive

چرخاندن دم هواپیما به‌منظور کاستن سرعت آن (به‌خصوص هنگام فرودآمدن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The car fishtailed on the icy road.

اتومبیل روی جاده‌ی پوشیده از یخ به چپ و راست لیز می‌خورد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت fishtail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fishtail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fishtail

لغات نزدیک fishtail

پیشنهاد بهبود معانی