emigrant, immigrant, migrant, migratory, migrative, peregrine, peregrinator, expatriate, displaced, settler
emigrant
immigrant
migrant
migratory
migrative
peregrine
peregrinator
expatriate
displaced
settler
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
میلیونها مهاجر بهسوی غرب هجوم بردند.
Millions of immigrants surged westward.
هر بهار پرندگان مهاجر به این سواحل میآیند.
Migratory birds visit these shores every spring.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مهاجر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مهاجر