traveler, passenger, wayfarer, peregrinator, commuter, pilgrim, tourist, tripper, voyager, journeyer, out-of-towner, peregrine
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک قایق پر از مسافر
a full boatload of passengers
کشتی بیست خدمه و نود مسافر داشت.
The ship carried a crew of twenty and ninety passengers.
مسافر تنها
a lone traveler
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مسافر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مسافر