مسافر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سفرکننده، سیاح، توریست

فونتیک فارسی

mosaafer
اسم
traveler, passenger, wayfarer, peregrinator, commuter, pilgrim, tourist, tripper, voyager, journeyer, out-of-towner, peregrine

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- یک قایق پر از مسافر

- a full boatload of passengers

- کشتی بیست خدمه و نود مسافر داشت.

- The ship carried a crew of twenty and ninety passengers.

- مسافر تنها

- a lone traveler
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مسافر

ارجاع به لغت مسافر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مسافر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مسافر

لغات نزدیک مسافر

پیشنهاد بهبود معانی