به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dubitable

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • ( dubious =) مورد‌شک، مشکوک، شک‌برانگیز
    • - The details of the story are dubitable.
    • - جزئیات داستان (انسان را) به شک می‌اندازد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dubitable

  1. adjective Not affording certainty
    Synonyms: doubtful, dubious, ambiguous, borderline, chancy, clouded, equivocal, inconclusive, indecisive, indeterminate, problematic, problematical, questionable, uncertain, unclear, unsure, iffy, in-question

ارجاع به لغت dubitable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dubitable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dubitable

لغات نزدیک dubitable

پیشنهاد بهبود معانی