بهطور نامعلوم، بهطور غیرقطعی، غیرقابلاطمینان بهصورت صددرصدی
John was dubiously convicted of shooting four black men in a café.
جان بدون ادلهی کاملاً قابلباور، به تیراندازی بهسمتِ چهار مرد سفیدپوست در یک کافه محکوم شد.
their often dubiously acquired assets
داراییهایِ بهطور نامعلوم بهدستآمدهی آنها
بهطور مشکوک، توأم با احساسِ شک و تردید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The bank manager looked dubiously at my son's passport.
رئیس بانک با تردید به کارت شناسایی پسرم نگاه کرد.
He looked back at me, dubiously.
او بهطور مشکوک به من نگاه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dubiously» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dubiously