با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Problematic

ˌprɑːbləˈmæt̬ɪk ˌprɒbləˈmætɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more problematic
  • صفت عالی:

    most problematic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
( problematical ) مسئله‌ای، غامض، گیج‌کننده، حیرت‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a problematic situation
- وضع دشوار
- It is problematic whether we should do it or not.
- معلوم نیست که صلاح است این کار را انجام بدهیم یا نه.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد problematic

  1. adjective open to doubt
    Synonyms: ambiguous, arguable, chancy, debatable, disputable, doubtful, dubious, dubitable, enigmatic, iffy, indecisive, moot, open, precarious, problematical, puzzling, questionable, suspect, tricky, uncertain, unsettled, up for grabs
    Antonyms: certain, fixable, settled, solvable, sure

ارجاع به لغت problematic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «problematic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/problematic

لغات نزدیک problematic

پیشنهاد بهبود معانی