با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Disputable

    dɪˈspjuːtəbl / / ˈdɪspjə- dɪˈspjuːtəbl / / ˈdɪspjə-
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more disputable

    • صفت عالی:

      most disputable

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    اعتراض‌پذیر، ‌بحث‌برانگیز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - Words that were full of disputable statements.
    - سخنانی که پر از مطالب بحث‌انگیز بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد disputable

    1. adjective debatable; open to discussion
      Synonyms: arguable, controversial, doubtful, dubious, moot, mootable, problematic, questionable, uncertain
      Antonyms: inarguable, indisputable, unquestionable

    ارجاع به لغت disputable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «disputable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disputable

    لغات نزدیک disputable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار