آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Problem-solving

ˈprɑːbləmˌsɑːlvɪŋ ˈprɒbləmˌsɒlvɪŋ

معنی problem-solving | جمله با problem-solving

noun uncountable

حل مسئله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The course teaches practical techniques for problem-solving in daily life.

این دوره، تکنیک‌های کاربردی برای حل مسئله در زندگی روزمره آموزش می‌دهد.

She used creative problem-solving strategies to finish the project.

او از راهبردهای خلاقانه‌ی حل مسئله برای تکمیل پروژه استفاده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت problem-solving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «problem-solving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/problem-solving

لغات نزدیک problem-solving

پیشنهاد بهبود معانی