با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Indeterminate

    ˌɪndɪˈtɜrːmɪnət ˌɪndɪˈtɜːmənət
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more indeterminate

    • صفت عالی:

      most indeterminate

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    نامعین، پادر هوا، نامشخص، بی‌نتیجه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - an indeterminate amount
    - مبلغ نامعلوم
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد indeterminate

    1. adjective uncertain, vague
      Synonyms: borderless, general, imprecise, inconclusive, indefinite, indistinct, inexact, undefined, undetermined, unfixed, unspecified, unstipulated
      Antonyms: certain, definite, determined, exact, fixed, measurable, sure

    لغات هم‌خانواده indeterminate

    ارجاع به لغت indeterminate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «indeterminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indeterminate

    لغات نزدیک indeterminate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی