فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Troll

troʊl trəʊl / / trɒl

گذشته‌ی ساده:

trolled

شکل سوم:

trolled

سوم‌شخص مفرد:

trolls

وجه وصفی حال:

trolling

شکل جمع:

trolls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(افسانه‌ی اسکاندیناویایی) جن یا غول ساکن غار

The troll hid under the bridge.

غول زیر پل مخفی شد.

He was scared of the ugly troll.

از غول بدترکیب ترسیده بود.

verb - intransitive verb - transitive

چرخیدن، چرخاندن، دایره‌وار حرکت کردن، گردیدن، گشتن، جستجو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He trolled the internet for hours looking for new music.

ساعت‌ها در اینترنت دنبال موسیقی جدید گشت.

He trolled the book for a new recipe to cook.

کتاب را گشت تا دستور غذایی جدید پیدا کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد troll

  1. noun elf
    Synonyms:
    mythical creature goblin monster gnome dwarf giant demon ogre hobgoblin leprechaun kobold

ارجاع به لغت troll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «troll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/troll

لغات نزدیک troll

پیشنهاد بهبود معانی