فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Troll

troʊl trəʊl / / trɒl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trolled
  • شکل سوم:

    trolled
  • سوم شخص مفرد:

    trolls
  • وجه وصفی حال:

    trolling
  • شکل جمع:

    trolls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    (افسانه‌ی اسکاندیناویایی) جن یا غول ساکن غار
    • - The troll hid under the bridge.
    • - غول زیر پل مخفی شد.
    • - He was scared of the ugly troll.
    • - از غول بدترکیب ترسیده بود.
  • verb - intransitive verb - transitive
    چرخیدن، چرخاندن، دایره‌وار حرکت کردن، گردیدن، گشتن، جستجو کردن
    • - He trolled the internet for hours looking for new music.
    • - ساعت‌ها در اینترنت دنبال موسیقی جدید گشت.
    • - He trolled the book for a new recipe to cook.
    • - کتاب را گشت تا دستور غذایی جدید پیدا کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد troll

  1. noun elf
    Synonyms: demon, dwarf, giant, gnome, goblin, hobgoblin, kobold, leprechaun, monster, mythical creature, ogre

ارجاع به لغت troll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «troll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/troll

لغات نزدیک troll

پیشنهاد بهبود معانی