شکل جمع:
mischiefsبدسگالی، موذیگری، اذیت، شیطنت، شرارت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He caused a lot of mischief in our office.
او در ادارهی ما دردسر زیاد بهوجود آورد.
He is a real mischief to his family.
او واقعاً برای خانوادهاش مایهی دردسر است.
Where did you hide my book, you mischief?
آی بدجنس، کتابم را کجا قایم کردی؟
He is always up to some mischief.
او همیشه درحال شیطنت است.
The kittens were full of mischief.
بچه گربهها خیلی شر به پا میکردند.
do oneself (or somebody) a mischief
به خود (یا کسی دیگر) صدمه زدن
شر به پا کردن، شهرآشوبی کردن، شیطنت کردن، دوبههمزنیکردن
شیطنت نکردن، شر به پا نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mischief» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mischief