امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mischief

ˈmɪstʃɪf ˈmɪstʃɪf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mischiefs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
بدسگالی، موذیگری، اذیت، شیطنت، شرارت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He caused a lot of mischief in our office.
- او در اداره‌ی ما دردسر زیاد به‌وجود آورد.
- He is a real mischief to his family.
- او واقعاً برای خانواده‌اش مایه‌ی دردسر است.
- Where did you hide my book, you mischief?
- آی بدجنس، کتابم را کجا قایم کردی؟
- He is always up to some mischief.
- او همیشه درحال شیطنت است.
- The kittens were full of mischief.
- بچه گربه‌ها خیلی شر به‌ پا می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mischief

  1. noun trouble, damage
    Synonyms:
    atrocity catastrophe devilment devilry dirty trick evil fault friskiness frolicsomeness funny business gag harm high jinks hurt ill impishness injury misbehavior mischievousness misconduct misdoing misfortune monkey business naughtiness outrage playfulness prank rascality roguery roguishness sabotage shenanigans sportiveness transgression vandalism waggery waggishness waywardness wrong wrongdoing
    Antonyms:
    behavior obedience

Collocations

  • make mischief

    شر به پا کردن، شهرآشوبی کردن، شیطنت کردن، دوبه‌هم‌زنی‌کردن

Idioms

ارجاع به لغت mischief

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mischief» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mischief

لغات نزدیک mischief

پیشنهاد بهبود معانی