امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Miscreant

    ˈmɪskriənt ˈmɪskriənt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      miscreants

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective
    (آدم) پست، رذل، بدجنس، بداندیش، (آدم) خدانشناس، (شخص) بیدین، رافضی، بدعت‌گذار، خبیث، بدخواه، بی‌وجدان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - We need to discourage miscreants.
    - ما باید از بدجنسی جلوگیری کنیم.
    - Sometimes when Jim acts like a miscreant, his wife kicks him out of the house.
    - گاهی اوقات که جیم مثل یک آدم بدجنس رفتار می‌کند همسرش او را از خانه بیرون می‌کند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد miscreant

    1. adjective evil, immoral
      Synonyms:
      corrupt criminal degenerate depraved flagitious infamous iniquitous nefarious perverse rascally reprehensible reprobate unhealthy unprincipled vicious villainous wicked
      Antonyms:
      good moral nice
    1. noun person who is very bad, immoral
      Synonyms:
      blackguard black sheep bootlegger bully cad caitiff convict criminal culprit delinquent drunkard evildoer felon fink heel hoodlum jailbird loafer louse lowlife malefactor outcast outlaw pickpocket racketeer rapscallion rascal rat reprobate rowdy ruffian scalawag scamp scoundrel scum sinner sneak vagabond villain wretch wrongdoer
      Antonyms:
      goody-goody

    ارجاع به لغت miscreant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «miscreant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miscreant

    لغات نزدیک miscreant

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return