شکل جمع:
culpritsمتهم، مقصر، آدم خطاکار یا مجرم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The main culprits were caught.
بزهکاران اصلی دستگیر شدند.
Cigarette smoking is the main culprit in causing cancer of the lungs.
سیگار کشیدن عامل اصلی سرطان ریه است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «culprit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/culprit