فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Culpability

ˌkəlpəˈbɪləti ˌkʌlpəˈbɪlɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    حقوق تقصیر، مقصر بودن
    • - The jury deliberated for hours before finally reaching a verdict of culpability for the defendant.
    • - هیئت منصفه ساعت‌ها به بررسی این پرونده پرداخت تا در نهایت رأی به تقصیر متهم داد.
    • - The company's attempt to shift the blame onto its employees only served to further expose their own culpability.
    • - تلاش شرکت برای انداختن تقصیر به گردن کارکنانش تنها به افشای بیشتر مقصر بودن آن‌ها کمک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد culpability

  1. noun Responsibility for an error or crime
    Synonyms: blame, guilt, fault, liability, blameworthiness, onus, culpableness

ارجاع به لغت culpability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «culpability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/culpability

لغات نزدیک culpability

پیشنهاد بهبود معانی