فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Cult

kʌlt kʌlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cults

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C1
    آیین دینی، مکتب تفکر، هوس و جنون برای تقلید از رسم یا طرز فکری
    • - The leader of the cult was a charismatic man who enjoyed the complete obedience of his followers.
    • - رهبر آن فرقه، مرد پرجذبه‌ای بود که از اطاعت کامل پیروانش برخوردار بود.
    • - the cult of the Virgin Mary in medieval times
    • - آیین نیایش مریم باکره در قرون وسطی
    • - The love of the Beatles became like a cult.
    • - شیفتگی نسبت به بیتل‌ها تبدیل به (نوعی) کیش شد.
    • - modern artistic cults
    • - گرایش‌های هنری نوین
    • - the cult of art-for-art's sake
    • - مکتب هنر برای هنر
    • - the cult of money and success
    • - پرستش پول و موفقیت
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cult

  1. noun group sharing belief
    Synonyms: band, body, church, clan, clique, creed, denomination, faction, faith, following, party, persuasion, religion, school, sect
  2. noun worship; form of ceremony
    Synonyms: admiration, ceremony, craze, creed, cultus, devotion, faddism, faith, idolization, liturgy, persuasion, religion, reverence, rite, ritual, veneration

ارجاع به لغت cult

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cult» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cult

لغات نزدیک cult

پیشنهاد بهبود معانی