شکل جمع:
cultsآیین دینی، مکتب تفکر، هوس و جنون برای تقلید از رسم یا طرز فکری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The leader of the cult was a charismatic man who enjoyed the complete obedience of his followers.
رهبر آن فرقه، مرد پرجذبهای بود که از اطاعت کامل پیروانش برخوردار بود.
the cult of the Virgin Mary in medieval times
آیین نیایش مریم باکره در قرون وسطی
The love of the Beatles became like a cult.
شیفتگی نسبت به بیتلها تبدیل به (نوعی) کیش شد.
modern artistic cults
گرایشهای هنری نوین
the cult of art-for-art's sake
مکتب هنر برای هنر
the cult of money and success
پرستش پول و موفقیت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cult» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cult