فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clan

klæn klæn

شکل جمع:

clans

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

خاندان، خانواده، طایفه، قبیله، دسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Some clans claimed to have descended from a single ancestor.

برخی از قبایل ادعا می‌کردند که جملگی از یک نیای واحد سرچشمه گرفته‌اند.

the chief of Biranvand clan

رئیس ایل بیرانوند

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the Shaybanny Clan

شیبانی‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clan

  1. noun family, clique
    Synonyms:
    family group association club crowd gang organization society house folks tribe race set band faction crew mob ring sect stock clique coterie outfit insiders kinfolks bunch sodality moiety crush

ارجاع به لغت clan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clan

لغات نزدیک clan

پیشنهاد بهبود معانی