فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Folks

foʊks foʊks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2

ملت، مردم

Some folks have been waiting over an hour to buy tickets.

بیشتر از یک ساعت است که ملت منتظرند تا بلیط اتوبوس تهیه کنند.

old folks

مردم قدیم، قدیمی‌ها

noun plural

پدر و مادر، خانواده، اقوام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

I’m going home over Thanksgiving to see my folks.

برای عید شکرگزاری می‌روم خانه دیدار خانواده‌ام.

How's your folks?

حال پدر و مادرت چطور است؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد folks

  1. noun family
    Synonyms:
    relatives people kin household parents clan tribe brood horde

Collocations

one's folks

(عامیانه) قوم و خویش، خویشاوندان

Idioms

just (plain) folks

(مردم) ساده و بی‌تکلف، بی‌شیله‌پیله، بی‌افاده

ارجاع به لغت folks

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «folks» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/folks

لغات نزدیک folks

پیشنهاد بهبود معانی