آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Ring

    rɪŋ rɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    rang

    شکل سوم:

    rung

    سوم‌شخص مفرد:

    rings

    وجه وصفی حال:

    ringing

    شکل جمع:

    rings

    معنی ring | جمله با ring

    noun countable B2

    زنگ، صدا، طنین، ناقوس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    the ring of a thin wineglass

    صدای جرنگ یک لیوان شراب‌خوری نازک

    the ring of a bell

    صدای زنگ

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I'll give you a ring tomorrow.

    فردا به تو تلفن خواهم کرد.

    There was a ring of truth in her words.

    از حرف‌هایش بوی حقیقت می‌آمد.

    the ring of their laughter

    طنین خنده‌ی آن‌ها

    the ring of hammer upon anvil

    صدای دینگ چکش بر روی سندان

    I heard a ring.

    صدای زنگ شنیدم.

    the ring of the phone

    زنگ تلفن

    noun countable

    دایره، حلقه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    smoke rings

    حلقه‌های دود

    the ring of the horizon

    دایره‌ی افق

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    curtain rings

    حلقه‌های پرده

    the ring around Saturn

    حلقه‌ی دور زحل

    noun countable

    انگشتر، حلقه

    noun countable

    محفل، میدان، عرصه، گود

    a circus ring

    صحنه‌ی سیرک

    a bullring

    پهنه‌ی گاوبازی

    verb - transitive

    حلقه زدن، گرد آمدن، احاطه کردن

    The city is ringed by mountains.

    شهر توسط کوه احاطه شده است.

    Dogs were ringing the herd.

    سگ‌ها دور گله چرخ می‌زدند.

    verb - transitive

    تلفن کردن

    Ring me up again, o.k.?

    دوباره به من تلفن بزن، خب؟

    verb - intransitive

    چرخ خوردن

    verb - intransitive

    زنگ زدن

    The phone is ringing.

    تلفن دارد زنگ می‌زند.

    As a result of the blow his ears ring.

    در اثر ضربه گوش‌هایش صدا می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The doorbell rang.

    زنگ در صدا کرد.

    verb - intransitive

    به نظر رسیدن

    His efforts rang hollow.

    کوشش‌های او بیهوده می‌نمود.

    Her story doesn't ring true to me.

    به نظر من داستان او راست نمی‌نماید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Her words rang false.

    حرف‌های او به‌نظر دروغ می‌آمد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ring

    1. noun circle; circular object
      Synonyms:
      loop band circle round eye circuit hoop enclosure halo circlet girdle arena brim circus rink ringlet
    1. noun group participating together
      Synonyms:
      group organization association party faction band crew gang mob crowd circle clique outfit troop coalition combination combine bloc pool cartel trust syndicate cabal cell clan coterie junta knot corner monopoly push racket troupe in-group junto mafia camp
    1. noun chime, bell-like noise
      Synonyms:
      call vibration reverberation jingle tinkle jangle buzz clangor knell peal clank toll
    1. verb encircle
      Synonyms:
      surround enclose circle encompass circumscribe confine hem in seal off gird compass round belt girdle inclose loop move around rim begird
      Antonyms:
      free
    1. verb chime; make bell-like noise
      Synonyms:
      sound strike peal resonate reverberate vibrate toll clang bang beat play jingle jangle buzz knell tinkle bong clap pull punch tintinnabulate

    Phrasal verbs

    ring in (or out)

    1- (با مهر زدن یا punch کردن) ورود یا خروج خود را ثبت کردن 2- (با سلام و صلوات) آوردن (یا بردن)

    ring up

    (در صندوق فروشگاه و غیره) ثبت کردن، وارد کردن، حساب کردن

    Collocations

    give someone a ring

    به کسی تلفن زدن

    ring a bell

    1- زنگ را زدن 2- خاطره‌ای را زنده کردن، به یاد آوردن، به‌نظر آشنا آمدن

    ring road

    (انگلیس) جاده‌ی کمربندی (امریکا: beltway)

    Idioms

    ring a bell

    1- زنگ را زدن 2- خاطره‌ای را زنده کردن، به یاد آوردن، به‌نظر آشنا آمدن

    ring down the curtain

    دستور پایین آوردن پرده را دادن

    به پایان رساندن

    ring the bell

    (عامیانه) موفق شدن، به کامیابی رسیدن

    ring up the curtain

    دستور بالا بردن پرده را دادن

    آغاز کردن

    run rings around something (or somebody)

    (عامیانه) 1- تندتر دویدن (از) 2- خیلی جلو زدن، کاملاً برتر بودن

    سوال‌های رایج ring

    گذشته‌ی ساده ring چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ring در زبان انگلیسی rang است.

    شکل سوم ring چی میشه؟

    شکل سوم ring در زبان انگلیسی rung است.

    شکل جمع ring چی میشه؟

    شکل جمع ring در زبان انگلیسی rings است.

    وجه وصفی حال ring چی میشه؟

    وجه وصفی حال ring در زبان انگلیسی ringing است.

    سوم‌شخص مفرد ring چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ring در زبان انگلیسی rings است.

    ارجاع به لغت ring

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ring

    لغات نزدیک ring

    • - rinderpest
    • - rinehart
    • - ring
    • - ring a bell
    • - ring counter
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.