آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Ring

rɪŋ rɪŋ

گذشته‌ی ساده:

rang

شکل سوم:

rung

سوم‌شخص مفرد:

rings

وجه وصفی حال:

ringing

شکل جمع:

rings

معنی ring | جمله با ring

noun countable B2

زنگ، صدا، طنین، ناقوس

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

the ring of a thin wineglass

صدای جرنگ یک لیوان شراب‌خوری نازک

the ring of a bell

صدای زنگ

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I'll give you a ring tomorrow.

فردا به تو تلفن خواهم کرد.

There was a ring of truth in her words.

از حرف‌هایش بوی حقیقت می‌آمد.

the ring of their laughter

طنین خنده‌ی آن‌ها

the ring of hammer upon anvil

صدای دینگ چکش بر روی سندان

I heard a ring.

صدای زنگ شنیدم.

the ring of the phone

زنگ تلفن

noun countable

دایره، حلقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

smoke rings

حلقه‌های دود

the ring of the horizon

دایره‌ی افق

نمونه‌جمله‌های بیشتر

curtain rings

حلقه‌های پرده

the ring around Saturn

حلقه‌ی دور زحل

noun countable

انگشتر، حلقه

noun countable

محفل، میدان، عرصه، گود

a circus ring

صحنه‌ی سیرک

a bullring

پهنه‌ی گاوبازی

verb - transitive

حلقه زدن، گرد آمدن، احاطه کردن

The city is ringed by mountains.

شهر توسط کوه احاطه شده است.

Dogs were ringing the herd.

سگ‌ها دور گله چرخ می‌زدند.

verb - transitive

تلفن کردن

Ring me up again, o.k.?

دوباره به من تلفن بزن، خب؟

verb - intransitive

چرخ خوردن

verb - intransitive

زنگ زدن

The phone is ringing.

تلفن دارد زنگ می‌زند.

As a result of the blow his ears ring.

در اثر ضربه گوش‌هایش صدا می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The doorbell rang.

زنگ در صدا کرد.

verb - intransitive

به نظر رسیدن

His efforts rang hollow.

کوشش‌های او بیهوده می‌نمود.

Her story doesn't ring true to me.

به نظر من داستان او راست نمی‌نماید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her words rang false.

حرف‌های او به‌نظر دروغ می‌آمد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ring

  1. noun chime, bell-like noise
  1. verb chime; make bell-like noise

Phrasal verbs

ring in (or out)

1- (با مهر زدن یا punch کردن) ورود یا خروج خود را ثبت کردن 2- (با سلام و صلوات) آوردن (یا بردن)

ring up

(در صندوق فروشگاه و غیره) ثبت کردن، وارد کردن، حساب کردن

Collocations

give someone a ring

به کسی تلفن زدن

ring a bell

1- زنگ را زدن 2- خاطره‌ای را زنده کردن، به یاد آوردن، به‌نظر آشنا آمدن

ring road

(انگلیس) جاده‌ی کمربندی (امریکا: beltway)

Idioms

ring a bell

1- زنگ را زدن 2- خاطره‌ای را زنده کردن، به یاد آوردن، به‌نظر آشنا آمدن

ring down the curtain

دستور پایین آوردن پرده را دادن

به پایان رساندن

ring the bell

(عامیانه) موفق شدن، به کامیابی رسیدن

ring up the curtain

دستور بالا بردن پرده را دادن

آغاز کردن

run rings around something (or somebody)

(عامیانه) 1- تندتر دویدن (از) 2- خیلی جلو زدن، کاملاً برتر بودن

سوال‌های رایج ring

گذشته‌ی ساده ring چی میشه؟

گذشته‌ی ساده ring در زبان انگلیسی rang است.

شکل سوم ring چی میشه؟

شکل سوم ring در زبان انگلیسی rung است.

شکل جمع ring چی میشه؟

شکل جمع ring در زبان انگلیسی rings است.

وجه وصفی حال ring چی میشه؟

وجه وصفی حال ring در زبان انگلیسی ringing است.

سوم‌شخص مفرد ring چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد ring در زبان انگلیسی rings است.

ارجاع به لغت ring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ring

لغات نزدیک ring

پیشنهاد بهبود معانی