زنگ، صدا، طنین، ناقوس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
the ring of a thin wineglass
صدای جرنگ یک لیوان شرابخوری نازک
the ring of a bell
صدای زنگ
I'll give you a ring tomorrow.
فردا به تو تلفن خواهم کرد.
There was a ring of truth in her words.
از حرفهایش بوی حقیقت میآمد.
the ring of their laughter
طنین خندهی آنها
the ring of hammer upon anvil
صدای دینگ چکش بر روی سندان
I heard a ring.
صدای زنگ شنیدم.
the ring of the phone
زنگ تلفن
دایره، حلقه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
smoke rings
حلقههای دود
the ring of the horizon
دایرهی افق
curtain rings
حلقههای پرده
the ring around Saturn
حلقهی دور زحل
انگشتر، حلقه
محفل، میدان، عرصه، گود
a circus ring
صحنهی سیرک
a bullring
پهنهی گاوبازی
حلقه زدن، گرد آمدن، احاطه کردن
The city is ringed by mountains.
شهر توسط کوه احاطه شده است.
Dogs were ringing the herd.
سگها دور گله چرخ میزدند.
تلفن کردن
Ring me up again, o.k.?
دوباره به من تلفن بزن، خب؟
چرخ خوردن
زنگ زدن
The phone is ringing.
تلفن دارد زنگ میزند.
As a result of the blow his ears ring.
در اثر ضربه گوشهایش صدا میکند.
The doorbell rang.
زنگ در صدا کرد.
به نظر رسیدن
His efforts rang hollow.
کوششهای او بیهوده مینمود.
Her story doesn't ring true to me.
به نظر من داستان او راست نمینماید.
Her words rang false.
حرفهای او بهنظر دروغ میآمد.
1- (با مهر زدن یا punch کردن) ورود یا خروج خود را ثبت کردن 2- (با سلام و صلوات) آوردن (یا بردن)
(در صندوق فروشگاه و غیره) ثبت کردن، وارد کردن، حساب کردن
به کسی تلفن زدن
1- زنگ را زدن 2- خاطرهای را زنده کردن، به یاد آوردن، بهنظر آشنا آمدن
(انگلیس) جادهی کمربندی (امریکا: beltway)
1- زنگ را زدن 2- خاطرهای را زنده کردن، به یاد آوردن، بهنظر آشنا آمدن
(عامیانه) موفق شدن، به کامیابی رسیدن
run rings around something (or somebody)
(عامیانه) 1- تندتر دویدن (از) 2- خیلی جلو زدن، کاملاً برتر بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ring» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ring