با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inclose

ɪnˈkloʊz ɪnˈkləʊz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
( inclosure ) چهاردیواری، حصار، چینه کشیدن، محصورکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inclose

  1. verb Introduce
    Synonyms: enclose, insert, close in, stick in, put in, introduce, shut in

ارجاع به لغت inclose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inclose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inclose

لغات نزدیک inclose

پیشنهاد بهبود معانی