Circus

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun B1

  

  سیرک
  • - The children were thrilled to see the wild animal acts at the circus.
  • - بچه‌ها از دیدن حرکات حیوانات وحشی در سیرک هیجان‌زده شدند.

  • - The circus is coming to town next week.
  • - سیرک هفته‌ی آینده به شهر می‌آید.
• noun singular
  مجازی سیرک (چیزی که حکایت از سیرک دارد مانند فعالیت‌های دیوانه‌وار و شلوغ بودن و غیره)
  • - The incompetent teacher turned the class into a circus.
  • - معلم بی‌عرضه کلاس را تبدیل به سیرک کرد.

  • - The media coverage of the celebrity's scandal was a complete circus.
  • - پوشش رسانه‌ای رسوایی این سلبریتی سیرک به‌تمام‌معنا بود.
• noun countable
  انگلیسی بریتانیایی میدانچه (محلی دایره‌ای شکل در تقاطع خیابان‌ها)
  • - Piccadilly Circus
  • - میدانچه‌ی پیکادیلی

  • - There are many shops and restaurants near Oxford Circus.
  • - مغازه‌ها و رستوران‌های زیادی در نزدیکی میدانچه‌ی آکسفورد وجود دارد.
• noun
  انگلیسی بریتانیایی ورزش دسته‌ی بازیکنان (حرفه‌ای) (که برای انجام مسابقات سفر می‌کنند)
  • - The circus arrived in town yesterday to play their next match.
  • - دسته‌ی بازیکنان دیروز وارد شهر شد تا بازی بعدی خود را انجام دهد.

  • - The circus's star player was injured during their last match.
  • - ستاره‌ی دسته‌ی بازیکنان در آخرین بازی‌ آن‌ها مصدوم شد.
• noun
  قدیمی میدان ورزش، ورزشگاه، جولانگاه (در روم باستان)
  • - The emperor made a grand entrance into the circus, riding on a golden chariot.
  • - امپراتور سوار بر ارابه‌ای طلایی وارد میدان ورزش شد.

  • - The ancient Romans enjoyed watching chariot races in the circus.
  • - رومیان باستان از تماشای مسابقات ارابه‌سواری در ورزشگاه لذت می‌بردند.