آخرین به‌روزرسانی:

Circumvolution

American: ˌsɜːrkəmvəˈluːʃən British: ˌsɜːkəmvəˈljuːʃən

معنی و نمونه‌جمله

noun

دورزنی، دورگردی، گردش، حرکت پیچاپیچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the circumvolutions of a boa snake

پیچ و تاب‌های بدن مار بوآ

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circumvolution

  1. noun circular movement around a point or about an axis
    Synonyms:
    turn rotation revolution circulation wheel whirl gyration circuit

ارجاع به لغت circumvolution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circumvolution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/circumvolution

لغات نزدیک circumvolution

پیشنهاد بهبود معانی