فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Circulation

ˌsɜrːkjəˈleɪʃn ˌsɜːkjəˈleɪʃn

شکل جمع:

circulations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2

شمارگان، گردش، دوران، انتشار، جریان، دوران خون، رواج، پول رایج، تیراژ (روزنامه یا مجله)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

blood circulation

گردش خون

the circulation of fresh air in the building

جریان هوای تازه در ساختمان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

It is hard to stop the circulation of rumors.

جلوگیری از انتشار شایعات مشکل است.

What is the circulation of this newspaper?

تیراژ این روزنامه چقدر است؟

the total amount of money in circulation

مبلغ کل پول در گردش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circulation

  1. noun distribution
    Synonyms:
    spread dissemination transmission currency apportionment
  1. noun moving circularly
    Synonyms:
    motion turn rotation round revolution flow current whirl gyration circling gyre wheel flowing twirl circumvolution circuit
    Antonyms:
    blockage

لغات هم‌خانواده circulation

ارجاع به لغت circulation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circulation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/circulation

لغات نزدیک circulation

پیشنهاد بهبود معانی