فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Currency

ˈkɜrːnsi ˈkʌrənsi

شکل جمع:

currencies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

اقتصاد پول، ارز، اسکناس

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

foreign currency

ارز خارجی

crypto currency

رمز ارز

noun uncountable

رواج، انتشار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the currency of a social custom

رواج یک رسم اجتماعی

to give currency to

رواج دادن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The rumor gained currency.

شایعه زبان‌زد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد currency

  1. noun paper and coin money of a country
    Synonyms:
    cash money coinage coins bills legal tender dough folding money notes bread change specie moolah dinero green stuff wad chicken feed roll almighty dollar

ارجاع به لغت currency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «currency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/currency

لغات نزدیک currency

پیشنهاد بهبود معانی