فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Coinage

ˈkɔɪnɪdʒ ˈkɔɪnɪdʒ

شکل جمع:

coinages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

ضربه سکه، مسکوکات، ابداع واژه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

This money is of recent coinage.

این پول تازگی ضرب شده است.

"Laser" is a recent coinage.

«لیزر» بتازگی ابداع شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coinage

  1. noun process of making money
    Synonyms:
    minting coining
  1. noun metal money
    Synonyms:
    cash coins change silver

ارجاع به لغت coinage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coinage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coinage

لغات نزدیک coinage

پیشنهاد بهبود معانی