فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flowing

ˈfloʊɪŋ ˈfləʊɪŋ

گذشته‌ی ساده:

flowed

شکل سوم:

flowed

سوم‌شخص مفرد:

flows

صفت تفضیلی:

more flowing

صفت عالی:

most flowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

جاری، روان، موج‌دار، مواج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a flowing river

رودی جاری

flowing handwriting

دست‌خطی روان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I remember her as a young girl with flowing black hair.

او را به یاد دارم که دختر جوانی بود با موهای سیاه مواج.

long, flowing robes

رداهای بلند مواج

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flowing

  1. adjective gushing, abounding
    Synonyms:
    full rich fluent smooth easy continuous running streaming teeming prolific flooded liquid fluid pouring out sweeping rolling unbroken uninterrupted falling rushing brimming overrun issuing fluidic liquefied spouting rippling sinuous cursive tidal
    Antonyms:
    trickling

Collocations

fast-flowing river

رودخانه‌ی خروشان

Idioms

flowing with milk and honey

پر از نعمت و وفور

ارجاع به لغت flowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flowing

لغات نزدیک flowing

پیشنهاد بهبود معانی