۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Flowing

ˈfloʊɪŋ ˈfləʊɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flowed
  • شکل سوم:

    flowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    flows
  • صفت تفضیلی:

    more flowing
  • صفت عالی:

    most flowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
جاری، روان، موج‌دار، مواج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a flowing river
- رودی جاری
- flowing handwriting
- دست‌خطی روان
- I remember her as a young girl with flowing black hair.
- او را به یاد دارم که دختر جوانی بود با موهای سیاه مواج.
- long, flowing robes
- رداهای بلند مواج
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flowing

  1. adjective gushing, abounding
    Synonyms:
    full rich fluent smooth easy continuous running streaming teeming prolific flooded liquid fluid pouring out sweeping rolling unbroken uninterrupted falling rushing brimming overrun issuing fluidic liquefied spouting rippling sinuous cursive tidal
    Antonyms:
    trickling

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت flowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flowing

لغات نزدیک flowing

پیشنهاد بهبود معانی