امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cursive

ˈkɜrːsɪv ˈkɜːsɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
پیوسته، روان، خط شکسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Your cursive handwriting is hard to read, please print!
- خط سرهم شما خوانا نیست، لطفاً با حروف بزرگ بنویسید!
- printed in cursive
- چاپ شده با حروف شکسته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cursive

  1. noun Rapid handwriting in which letters are set down in full and are cursively connected within words without lifting the writing implement from the paper
    Synonyms:
    longhand running hand cursive script
  1. adjective
    Synonyms:
    autographic graphoanalytic graphologic stylographic

ارجاع به لغت cursive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cursive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cursive

لغات نزدیک cursive

پیشنهاد بهبود معانی