Spectacle

ˈspektəkl ˈspektəkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    spectacles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
تماشا، منظره، نمایش، صحنه‌ی تماشایی، چشم‌انداز، دورنما، ظاهر، مضحکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The opening of the parliament was an unforgettable spectacle.
- گشایش مجلس منظره‌ای فراموش‌نشدنی بود.
- a naval spectacle
- نمایش پرشکوه نیروی دریایی
- The penniless gambler was a sad spectacle.
- قمارباز مفلس ظاهر رقت‌باری داشت.
- Ahmad made a spectacle of himself by arguing with the nurse.
- مشاجره‌ی احمد با پرستار الم‌شنگه به پا کرد.
noun countable
(به‌صورت جمع) عینک
- a new pair of spectacles
- یک عینک نو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spectacle

  1. noun something showy; exhibition
    Synonyms:
    show display event performance production representation scene spectacular demonstration exhibition pageant parade drama play movie view sight comedy exposition phenomenon wonder marvel curiosity extravaganza tableau
    Antonyms:
    ordinariness normality

Idioms

  • make a spectacle of oneself

    (در انتظار) خود را مضحکه کردن، افتضاح بالا آوردن، الم شنگه به پا کردن، (به‌طور منفی) جلب توجه کردن

ارجاع به لغت spectacle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spectacle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spectacle

لغات نزدیک spectacle

پیشنهاد بهبود معانی