آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ اسفند ۱۴۰۳

    Event

    ɪˈvent ɪˈvent

    شکل جمع:

    events

    معنی event | جمله با event

    noun countable B1

    واقعه، رویداد، اتفاق، پیشامد

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    an event that changed the course of history

    رویدادی که جریان تاریخ را عوض کرد

    the most important event in my life

    مهمترین رخداد زندگی من

    noun countable

    ورزش مسابقه، رویداد (ورزشی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    In which events are you going to participate?

    در چه مسابقاتی شرکت خواهی کرد؟

    track and field events

    مسابقه‌های دوومیدانی

    noun countable uncountable

    پزشکی مشکل، بیماری

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    The event caused a sudden decline in his health.

    این بیماری باعث کاهش ناگهانی سلامتی وی شد.

    Recovery from such an event can be challenging.

    بهبودی پس از چنین مشکلی می‌تواند طاقت‌فرسا باشد.

    noun countable

    قدیمی نتیجه، پیامد، معلول

    the event of winning the lottery

    پیامد بردن لاتاری

    the event of the accident

    نتیجه‌ی تصادف

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد event

    1. noun occurrence, happening
      Synonyms:
      happening incident case thing time situation experience matter business act action deed adventure episode shift development appearance turn chance occasion emergency crisis predicament misfortune calamity catastrophe mishap mistake celebration holiday ceremony function proceeding transaction fact coincidence juncture conjuncture advent pass phase exploit story tide circumstance wonder miracle marvel triumph phenomenon
    1. noun effect, result
      Synonyms:
      result consequence outcome product end conclusion upshot issue aftermath end result offshoot sequel resultant eventuality termination aftereffect outgrowth causatum chance hap happenstance sequent fortuity
      Antonyms:
      cause source
    1. noun performance, competition
      Synonyms:
      game match competition contest meet tournament bout

    Collocations

    in the event

    (انگلیس) چنانچه، آن‌طور که پیداست (یا پیدا بود)، در واقع

    in the event of

    درصورت

    in the event that

    به این احتمال که، اگر چنین اتفاق بیفتد

    Idioms

    in any event (at all events)

    درهرصورت، علی‌رغم آنچه که روی بدهد، درهرحال

    be wise after the event

    (قادر به پیش‌بینی چیزی نبودن ولی) پس‌از روی دادن آن اظهار فضل کردن

    لغات هم‌خانواده event

    • noun
      event, nonevent, eventuality, uneventfulness
    • adjective
      eventful, eventual
    • adverb
      eventfully, eventually

    سوال‌های رایج event

    شکل جمع event چی میشه؟

    شکل جمع event در زبان انگلیسی events است.

    ارجاع به لغت event

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «event» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/event

    لغات نزدیک event

    • - evenness
    • - evensong
    • - event
    • - event file
    • - event marks
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.