با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Event

ɪˈvent ɪˈvent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    events

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
واقعه، رویداد، اتفاق، پیشامد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an event that changed the course of history
- رویدادی که جریان تاریخ را عوض کرد
- the most important event in my life
- مهمترین رخداد زندگی من
noun countable
ورزش مسابقه، رویداد (ورزشی)
- In which events are you going to participate?
- در چه مسابقاتی شرکت خواهی کرد؟
- track and field events
- مسابقه‌های دوومیدانی
noun countable uncountable
پزشکی مشکل، بیماری
- The event caused a sudden decline in his health.
- این بیماری باعث کاهش ناگهانی سلامتی وی شد.
- Recovery from such an event can be challenging.
- بهبودی پس از چنین مشکلی می‌تواند طاقت‌فرسا باشد.
noun countable
قدیمی نتیجه، پیامد، معلول
- the event of winning the lottery
- پیامد بردن لاتاری
- the event of the accident
- نتیجه‌ی تصادف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد event

  1. noun occurrence, happening
    Synonyms: accident, act, action, advent, adventure, affair, appearance, business, calamity, case, catastrophe, celebration, ceremony, chance, circumstance, coincidence, conjuncture, crisis, deed, development, emergency, episode, experience, exploit, fact, function, holiday, incident, juncture, marvel, matter, milestone, miracle, misfortune, mishap, mistake, occasion, occurrence, pass, phase, phenomenon, predicament, proceeding, shift, situation, story, thing, tide, transaction, triumph, turn, wonder
  2. noun effect, result
    Synonyms: aftereffect, aftermath, case, causatum, chance, conclusion, consequence, end, end result, eventuality, fortuity, hap, happenstance, issue, offshoot, outcome, outgrowth, product, resultant, sequel, sequent, termination, upshot
    Antonyms: cause, source
  3. noun performance, competition
    Synonyms: bout, contest, game, match, meet, tournament

Collocations

  • in the event

    (انگلیس) چنانچه، آن‌طور که پیداست (یا پیدا بود)، در واقع

  • in the event of

    درصورت

  • in the event that

    به این احتمال که، اگر چنین اتفاق بیفتد

Idioms

  • in any event (at all events)

    درهرصورت، علی‌رغم آنچه که روی بدهد، درهرحال

  • be wise after the event

    (قادر به پیش‌بینی چیزی نبودن ولی) پس‌از روی دادن آن اظهار فضل کردن

لغات هم‌خانواده event

ارجاع به لغت event

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «event» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/event

لغات نزدیک event

پیشنهاد بهبود معانی