آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Eventfully

ɪˈventfli ɪˈventfli

معنی eventfully | جمله با eventfully

adverb

به‌طور پُرحادثه، به‌طور پُراتفاق، به‌طور پُرماجرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Henry eventfully rose to the rank of brigadier general.

هنری به‌طور پُرماجرا به درجه‌ی سرتیپی رسید.

The days and the weeks had passed for Philip eventfully.

روزها و هفته‌ها برای فیلیپ به‌طور پُرحادثه سپری می‌شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده eventfully

ارجاع به لغت eventfully

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eventfully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eventfully

لغات نزدیک eventfully

پیشنهاد بهبود معانی