شکل جمع:
miraclesمعجزه، اعجاز، واقعهی شگفتانگیز، چیز عجیب، کار معجزهآسا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a prophet who performed miracles
پیامبری که معجزه میکرد
a miracle cure
درمان معجزهآسا
an economic miracle
معجزهی اقتصادی
It was a miracle that I escaped with my life.
واقعهی شگفتانگیزی بود که جان سالم به در بردم.
Rumi's poetry is a miracle.
شعر رومی معجزه است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «miracle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/miracle