Miracle

ˈmɪrəkl ˈmɪrəkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    miracles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
معجزه، اعجاز، واقعه‌ی شگفت‌انگیز، چیز عجیب، کار معجزه‌آسا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a prophet who performed miracles
- پیامبری که معجزه می‌کرد
- a miracle cure
- درمان معجزه‌آسا
- an economic miracle
- معجزه‌ی اقتصادی
- It was a miracle that I escaped with my life.
- واقعه‌ی شگفت‌انگیزی بود که جان سالم به در بردم.
- Rumi's poetry is a miracle.
- شعر رومی معجزه است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد miracle

  1. noun wonderful, surprising event or thing
    Synonyms: marvel, phenomenon, portent, prodigy, rarity, revelation, sensation, stunner, supernatural occurrence, surprise, thaumaturgy, unusualness, wonder
    Antonyms: normalcy, usualness

ارجاع به لغت miracle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «miracle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miracle

لغات نزدیک miracle

پیشنهاد بهبود معانی