آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ مرداد ۱۴۰۳

    Adventure

    ədˈventʃər ədˈventʃə

    گذشته‌ی ساده:

    adventured

    شکل سوم:

    adventured

    سوم‌شخص مفرد:

    adventures

    وجه وصفی حال:

    adventuring

    شکل جمع:

    adventures

    معنی adventure | جمله با adventure

    noun countable uncountable A2

    ماجراجویی، کار پرمخاطره

    He was a man full of adventure.

    او مردی پرماجرا (اهل ماجراجویی) بود.

    Exploring ancient ruins can bring about a sense of wonder and adventure.

    کاوش در خرابه‌های باستانی می‌تواند حس شگفتی و ماجراجویی را به همراه داشته باشد.

    noun countable uncountable

    ماجرا، سرگذشت، حادثه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    the adventures of Hajji Babba

    ماجراهای حاجی‌بابا

    The book takes you on an incredible adventure through time and space.

    این کتاب شما را به یک سرگذشت باورنکردنی در زمان و مکان می‌برد.

    verb - intransitive verb - transitive

    در معرض خطر قرار دادن، به خطر انداختن، خطر چیزی را پذیرفتن، به ماجراجویی پرداختن، ریسک کردن، کار پرخطر انجام دادن

    Only a madman would adventure down this steep mountain.

    فقط یک آدم دیوانه با پایین رفتن از این کوه پرشیب جان خود را به خطر می‌اندازد.

    The group of friends adventured through the dense jungle, encountering wild animals along the way.

    گروه دوستان در جنگل انبوه به ماجراجویی پرداختند؛ آن‌ها در طول مسیر با حیوانات وحشی روبه‌رو شدند.

    verb - transitive

    سعی کردن، تلاش کردن، کوشیدن، تجربه کردن، امتحان کردن

    Let's adventure new foods on our trip.

    بیایید در سفرمان غذاهای جدید امتحان کنیم.

    He plans to adventure a solo backpacking trip.

    او قصد دارد یک سفر تنهایی با کوله‌پشتی تجربه کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد adventure

    1. noun risky or unexpected undertaking
      Synonyms:
      chance happening incident occurrence venture undertaking experience peril jeopardy hazard speculation exploit enterprise feat trip scene endangerment contingency emprise
      Antonyms:
      inaction inactivity avoidance passiveness stillness inertia latency

    سوال‌های رایج adventure

    گذشته‌ی ساده adventure چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده adventure در زبان انگلیسی adventured است.

    شکل سوم adventure چی میشه؟

    شکل سوم adventure در زبان انگلیسی adventured است.

    شکل جمع adventure چی میشه؟

    شکل جمع adventure در زبان انگلیسی adventures است.

    وجه وصفی حال adventure چی میشه؟

    وجه وصفی حال adventure در زبان انگلیسی adventuring است.

    سوم‌شخص مفرد adventure چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد adventure در زبان انگلیسی adventures است.

    ارجاع به لغت adventure

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «adventure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adventure

    لغات نزدیک adventure

    • - adventitious
    • - adventive
    • - adventure
    • - adventure capitalist
    • - adventure holiday
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.