امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Endangerment

ɪnˈdeɪndʒərmənt ɪnˈdeɪndʒəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    endangerments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
به‌ خطر افتادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The pollution from the factory led to the endangerment of the local river ecosystem.
- آلودگی کارخانه منجر به به خطر افتادن بوم‌سازگان رودخانه‌ی محلی شد.
- The pollution of the river caused the endangerment of fish and other aquatic life.
- آلودگی رودخانه باعث به خطر افتادن جان ماهی‌ها و سایر آبزیان شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد endangerment

  1. noun Exposure to possible harm, loss, or injury
    Synonyms: hazard, jeopardy, peril, risk, danger, imperilment

ارجاع به لغت endangerment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «endangerment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/endangerment

لغات نزدیک endangerment

پیشنهاد بهبود معانی