فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Peril

ˈperəl ˈperəl

شکل جمع:

perils

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

خطر، مخاطره، سیج

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

in constant peril of death

در معرض خطر دائمی مرگ

he recks not of the peril.

او از آن خطر باک ندارد.

verb - transitive

به خطر انداختن، به مخاطره انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

soldiers daily periled their lives.

سربازان هر روز جان خود را به خطر می‌انداختند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peril

  1. noun danger, risk
    Synonyms:
    hazard risk menace jeopardy exposure uncertainty vulnerability insecurity endangerment liability pitfall cause for alarm risky business openness double trouble
    Antonyms:
    safety security safeness

Collocations

at one's (own) peril

با به خطر انداختن خود

ارجاع به لغت peril

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peril» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/peril

لغات نزدیک peril

پیشنهاد بهبود معانی