با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Safety

ˈseɪfti ˈseɪfti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    safeties

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B2
    سلامت، امنیت، ایمنی، بی‌خطری
    • - Safety first.
    • - اول ایمنی
    • - She swam to the other side of the river in safety.
    • - صحیح و سالم به آن سوی رودخانه شنا کرد.
    • - an expert in traffic safety
    • - کارشناس ایمنی ترافیک
    • - The police does not guarantee the city's safety.
    • - پلیس امنیت شهر را تضمین نمی‌کند.
  • noun countable
    جای امن
  • noun countable
    ضامن تفنگ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد safety

  1. noun protection from harm
    Synonyms: assurance, asylum, cover, defense, freedom, immunity, impregnability, inviolability, invulnerability, refuge, safeness, sanctuary, security, shelter
    Antonyms: danger, exposure, jeopardy, vulnerability

لغات هم‌خانواده safety

ارجاع به لغت safety

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «safety» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/safety

لغات نزدیک safety

پیشنهاد بهبود معانی