Feat

fiːt fiːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    feats

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable C1
کار برجسته، شاهکار، کار بزرگ، فتح نمایان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The construction of this bridge was a feat of engineering.
- ساختن این پل شاهکار مهندسی بود.
- Rustam and his amazing feats
- رستم و کارهای شگرف او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feat

  1. noun achievement
    Synonyms: accomplishment, act, action, adventure, attainment, conquest, consummation, coup, deed, effort, enterprise, execution, exploit, performance, stunt, tour de force, triumph, venture, victory
    Antonyms: failure, idleness, inaction

ارجاع به لغت feat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feat

لغات نزدیک feat

پیشنهاد بهبود معانی