آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Action

    ˈækʃn ˈækʃn

    معنی action | جمله با action

    noun uncountable B2

    کنش، کار، عمل، فعل، اقدام

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    freedom of action

    آزادی عمل

    We have decided upon immediate action.

    ما تصمیم به اقدام فوری گرفته‌ایم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He is a man of action.

    او اهل عمل است.

    They put five of our tanks out of action.

    پنج تانک ما را از کار انداختند.

    noun plural

    کردار، رفتار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    His actions offended everyone.

    رفتار (اعمال) او همه را رنجاند.

    noun uncountable

    تأثیر، اثر

    the action of water on rocks

    اثر آب بر سنگ

    the action of a drug

    اثر دارو

    noun countable uncountable

    حقوق اقامه دعوا، جریان حقوقی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    I'll bring action against him.

    علیه او اقامه دعوا خواهم کرد.

    libel action

    اقدام قانونی در مقابل هتک حرمت یا افترا

    noun uncountable

    اثر جنگ، نبرد، پیکار، اشغال نیروهای جنگی

    He was killed in action.

    در عملیات جنگی کشته شد.

    He saw action in Korea.

    در جنگ کره درگیر بود.

    noun countable uncountable

    طرز کار، عملکرد، طرز عمل

    This machine has a very smooth action.

    این دستگاه خوب و آرام کار می‌کند.

    noun plural

    وقایع

    All the action of this play takes place in a sitting room.

    همه‌ی وقایع این نمایش در اتاق نشیمن اتفاق می‌افتد.

    This movie is full of action.

    این فیلم پر از ماجراهای مهیج است.

    noun countable uncountable

    جنبش، حرکت، جریان

    noun countable uncountable

    سهم، سهام شرکت

    noun uncountable

    فعالیت، شور، هیجان

    noun

    اشاره، گزارش، وضع

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد action

    1. noun something done
      Synonyms:
      activity business operation process happening movement motion reaction response enterprise plan occupation functioning energy life industry stir commotion rush force vigor vivacity animation spirit bustle scene deal proposition game dash turmoil haste vitality going power bit bag alertness big idea alacrity liveliness racket flurry stunt trip hopper ballgame in the works hoopla vim agility
      Antonyms:
      inactivity inaction rest idleness stoppage cessation repose inertia
    1. noun individual deed
      Synonyms:
      act deed doing move step effort exercise operation performance transaction undertaking accomplishment achievement execution exploit feat handiwork enterprise exertion commission procedure stroke blow manipulation maneuver dealings thrust
    1. noun a legal process
      Synonyms:
      case suit lawsuit claim cause proceeding litigation prosecution
    1. noun an aggressive military deed
      Synonyms:
      fight battle combat conflict fighting engagement encounter skirmish fray contest warfare

    Collocations

    bring action

    اقامه‌ی دعوا کردن، به دادگاه شکایت کردن، شاکی شدن

    bring (or call) into action

    به عمل در آوردن، جامه‌ی عمل پوشاندن به

    go into action

    وارد عمل شدن، پیکار کردن، عملیات نظامی را آغاز کردن

    in action

    فعال، در حال کار، در حال عمل

    out of action

    از کارافتاده، خراب

    Collocations بیشتر

    take action

    فعال شدن، اقدام کردن

    Idioms

    see action

    در عملیات جنگی درگیر شدن، وارد رزم شدن

    take action

    فعال شدن، اقدام کردن

    اقامه‌ی دعوی کردن

    لغات هم‌خانواده action

    noun
    act, action, activity, reaction, interaction, overacting
    adjective
    acting, active
    verb - intransitive
    act
    adverb
    actively

    سوال‌های رایج action

    شکل جمع action چی میشه؟

    شکل جمع action در زبان انگلیسی actions است.

    ارجاع به لغت action

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «action» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/action

    لغات نزدیک action

    • - actinozoa
    • - actinozoan
    • - action
    • - action film
    • - action noun
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.