شکل جمع:
actionsکنش، کار، عمل، فعل، اقدام
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
freedom of action
آزادی عمل
We have decided upon immediate action.
ما تصمیم به اقدام فوری گرفتهایم.
He is a man of action.
او اهل عمل است.
They put five of our tanks out of action.
پنج تانک ما را از کار انداختند.
کردار، رفتار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His actions offended everyone.
رفتار (اعمال) او همه را رنجاند.
تأثیر، اثر
the action of water on rocks
اثر آب بر سنگ
the action of a drug
اثر دارو
حقوق اقامه دعوا، جریان حقوقی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
I'll bring action against him.
علیه او اقامه دعوا خواهم کرد.
libel action
اقدام قانونی در مقابل هتک حرمت یا افترا
اثر جنگ، نبرد، پیکار، اشغال نیروهای جنگی
He was killed in action.
در عملیات جنگی کشته شد.
He saw action in Korea.
در جنگ کره درگیر بود.
طرز کار، عملکرد، طرز عمل
This machine has a very smooth action.
این دستگاه خوب و آرام کار میکند.
وقایع
All the action of this play takes place in a sitting room.
همهی وقایع این نمایش در اتاق نشیمن اتفاق میافتد.
This movie is full of action.
این فیلم پر از ماجراهای مهیج است.
جنبش، حرکت، جریان
سهم، سهام شرکت
فعالیت، شور، هیجان
اشاره، گزارش، وضع
اقامهی دعوا کردن، به دادگاه شکایت کردن، شاکی شدن
به عمل در آوردن، جامهی عمل پوشاندن به
وارد عمل شدن، پیکار کردن، عملیات نظامی را آغاز کردن
فعال، در حال کار، در حال عمل
از کارافتاده، خراب
فعال شدن، اقدام کردن
در عملیات جنگی درگیر شدن، وارد رزم شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «action» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/action