امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Interaction

ˌɪntərˈækʃn ˌɪntərˈækʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    interactions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
تعامل، ارتباط، تماس، اثر متقابل، فعل‌و‌انفعال، برهم کنش، هم‌کنش، کنش و واکنش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- chemical interactions
- فعل‌و‌انفعالات شیمیایی
- the interaction of each being with its own environment
- تعامل هر موجود با محیط خود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interaction

  1. noun interplay
    Synonyms:
    intercommunication reciprocal action synergy communication cooperation

لغات هم‌خانواده interaction

ارجاع به لغت interaction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interaction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interaction

لغات نزدیک interaction

پیشنهاد بهبود معانی