Intercommunication

ˌɪntəkəˌmjuːnɪˈkeɪʃn̩ ˌɪntəkəˌmjuːnɪˈkeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
ارتباط، رابطه یا مخابره بین چند مرکز، ارتباط متقابل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intercommunication

  1. noun The exchange of ideas by writing, speech, or signals
    Synonyms: communication, communion, intercourse, converse
  2. noun A situation allowing exchange of ideas or messages
    Synonyms: communication, touch, interaction, interchange, contact, intercourse, intercommunion

ارجاع به لغت intercommunication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intercommunication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intercommunication

لغات نزدیک intercommunication

پیشنهاد بهبود معانی