گذشتهی ساده:
interconnectedشکل سوم:
interconnectedسومشخص مفرد:
interconnectsوجه وصفی حال:
interconnectingمرتبط بودن، پیوستن، درهمتنیده بودن، ارتباط داشتن، متصل بودن، وصل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This hallway interconnects the two buildings.
این راهرو دو ساختمان را بههم وصل میکند.
Economic and social issues often interconnect in complex ways.
مسائل اقتصادی و اجتماعی اغلب بهطور پیچیدهای بههم مرتبط هستند.
گذشتهی ساده interconnect در زبان انگلیسی interconnected است.
شکل سوم interconnect در زبان انگلیسی interconnected است.
وجه وصفی حال interconnect در زبان انگلیسی interconnecting است.
سومشخص مفرد interconnect در زبان انگلیسی interconnects است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «interconnect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interconnect