فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Interconnect

ˌɪnt̬ərkəˈnekt ˌɪntəkəˈnekt

گذشته‌ی ساده:

interconnected

شکل سوم:

interconnected

سوم‌شخص مفرد:

interconnects

وجه وصفی حال:

interconnecting

معنی و نمونه‌جمله

به‌هم پیوستن، به‌هم وصل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

This hallway interconnects the two buildings.

این راهرو دو ساختمان را به‌هم وصل می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interconnect

  1. verb cause to be interconnected or interwoven
    Synonyms:
    interlink complect

ارجاع به لغت interconnect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interconnect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interconnect

لغات نزدیک interconnect

پیشنهاد بهبود معانی