منسجم، بههموابسته، بههممرتبط، بههمپیوسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ecosystems are interconnected, forming a delicate balance of life.
اکوسیستمها بههمپیوستهاند و تعادل ظریفی از زندگی را تشکیل میدهند.
The interconnected pathways of the city made navigation easier for residents.
مسیرهای منسجم شهر، ناوبری را برای ساکنین آسانتر کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «interconnected» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interconnected