Intercommunicate

ˌɪntəkəˈmjuːnɪkeɪt ˌɪntəkəˈmjuːnɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive
مرتبط بودن با، مراوده داخلی داشتن، مبادله کردن، آمیزش کردن، معاشرت کردن، دارای مراوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- intercommunicating rooms
- اتاق‌های تودرتو
پیشنهاد بهبود معانی

Collocations

  • intercom(munication) system

    (در داخل ساختمان یا کشتی و غیره) سازگان پیامگیری درونی، سازگان پیام گیر

ارجاع به لغت intercommunicate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intercommunicate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intercommunicate

لغات نزدیک intercommunicate

پیشنهاد بهبود معانی