با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Interact

ˌɪntərˈækt ˌɪntərˈækt ˌɪntərˈækt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    interacted
  • شکل سوم:

    interacted
  • سوم‌شخص مفرد:

    interacts
  • وجه وصفی حال:

    interacting
  • شکل جمع:

    interacts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
تعامل داشتن، در تعامل بودن، متقابلاً عمل کردن، هم‌کنش کردن، در مقابل اثر کردن، فعل‌و‌انفعال داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The professor encouraged the students to interact and ask questions.
- استاد دانشجویان را تشویق کرد که تعامل کنند و سوال بپرسند.
- Chemicals interact and form new compounds.
- مواد شیمیایی هم‌کنش می‌کنند و ترکیبات جدیدی را تشکیل می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interact

  1. verb communicate
    Synonyms: collaborate, combine, connect, contact, cooperate, get across, get the message, interface, interplay, interreact, join, keep in touch, merge, mesh, network, reach out, relate, touch, touch base, unite
    Antonyms: not speak

لغات هم‌خانواده interact

ارجاع به لغت interact

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interact» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interact

لغات نزدیک interact

پیشنهاد بهبود معانی