گذشتهی ساده:
collaboratedشکل سوم:
collaboratedسومشخص مفرد:
collaboratesوجه وصفی حال:
collaboratingهمدستی کردن، باهم کار کردن، تشریک مساعی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My father and I collaborated in the writing of several dictionaries.
پدرم و من در نگارش چندین فرهنگ با هم همکاری کردیم.
He used to collaborate with the occupying forces.
او با نیروهای اشغالی همدستی میکرد.
Without collaboration this task will not be fulfilled.
بدون همکاری این کار انجامپذیر نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «collaborate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/collaborate