آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ اسفند ۱۴۰۳

    Connect

    kəˈnekt kəˈnekt

    گذشته‌ی ساده:

    connected

    شکل سوم:

    connected

    سوم‌شخص مفرد:

    connects

    وجه وصفی حال:

    connecting

    معنی connect | جمله با connect

    verb - intransitive verb - transitive B1

    متصل شدن، مرتبط شدن، وصل شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Please connect the cable to the router.

    لطفاً کابل را به روتر وصل کنید.

    The two roads connect at the intersection.

    این دو جاده در تقاطع به هم متصل می‌شوند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Can you connect with the server to retrieve the data?

    آیا می‌توانید به سرور متصل شوید تا داده‌ها را بازیابی کنید؟

    to connect two wires

    دو سیم را به‌هم وصل کردن

    Connect the edges of the planks properly!

    لبه‌ی تخته‌ها را درست به‌هم جفت بکن!

    to connect germs with disease

    میکروب و بیماری را با‌هم مرتبط دانستن

    verb - transitive C2

    ارتباط دادن، ربط دادن، وصل کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The detective was able to connect the suspect with the crime scene.

    کارآگاه توانست مظنون را با صحنه‌ی جرم ارتباط دهد.

    The documentary aims to connect historical events with current issues.

    این مستند هدفش ارتباط دادن رویدادهای تاریخی با مسائل کنونی است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Teachers should connect the curriculum with real-world applications.

    معلمان باید برنامه‌ی درسی را به کاربردهای آن‌ها در دنیای واقعی وصل کنند.

    Those two events are not connected.

    آن دو رویداد ربطی به هم ندارند.

    I did not connect him with the theatre.

    فکر نمی‌کردم او با تئاتر سروکار داشته باشد.

    verb - intransitive verb - transitive

    ارتباط برقرار کردن

    He always finds a way to connect with his audience during presentations.

    او همیشه راهی برای ارتباط برقرار کردن با شنوندگانش در طول ارائه‌ها پیدا می‌کند.

    It's important to connect with your team to foster collaboration.

    مهم است که با تیم خود ارتباط برقرار کنید تا همکاری را تقویت کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She struggled to connect with her new classmates at first.

    او در ابتدا در برقراری ارتباط با همکلاسی‌های جدیدش مشکل داشت.

    Even after years apart, they still managed to connect as if no time had passed.

    حتی بعداز سال‌ها جدایی، باز هم توانستند به گونه‌ای ارتباط برقرار کنند که انگار هیچ زمانی نگذشته است.

    verb - transitive

    وصل کردن، متصل کردن (تماس)

    She connected me to the customer service representative.

    او من را به نماینده‌ی خدمات مشتری متصل کرد.

    Can you connect me with the IT department?

    آیا می‌توانید من را به بخش IT وصل کنید؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Connect me with Paris.

    تلفن مرا به پاریس وصل کنید (پاریس را بدهید).

    verb - intransitive

    (ترن و اتوبوس و غیره) با هم تلاقی داشتن (به طوری که مسافران بتوانند از یکی به دیگری بروند)

    A few bus lines connect at the crossroads.

    در این چهار‌راه چند خط اتوبوس با‌هم تلاقی دارند.

    The trains connect at the central station for an easy transfer.

    قطارها در ایستگاه مرکزی برای انتقال آسان با هم تلاقی دارند.

    verb - intransitive

    ورزش برخورد داشتن، ضربه زدن، پرتاب داشتن، شوت زدن (به‌صورت موفق)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    She swung the bat, hoping to connect with the ball.

    او چوب را چرخاند و امیدوار بود که با توپ برخورد کند.

    He aimed carefully, but his foot did not connect with the ball.

    او بادقت هدفگیری کرد، اما پایش به توپ ضربه نزد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He connected on eighty percent of his attempts at the basket.

    او در هشتاد درصد از پرتاب‌های خود به حلقه‌ی بسکتبال موفق بوده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد connect

    1. verb combine, link
      Synonyms:
      join unite combine link associate relate attach couple marry tie in fasten affix interface meld with ally cohere span bridge tie in with plug into get into come aboard join up with hook up tag tag on tack on slap on yoke correlate consociate network with hitch on hook on equate
      Antonyms:
      disconnect
    1. verb to bring or come together into a united whole
      Synonyms:
      link coalesce combine compound concrete conjoin conjugate consolidate couple plug-in join marry meld unify unite wed yoke tie plug into link-up
      Antonyms:
      disconnect dissociate unplug
    1. verb to join
      Synonyms:
      join link combine associate affiliate relate unite ally bind attach link-up bridge chain cohere conjoin correlate couple fasten tie-in implicate interface interlock marry meet merge network rapport tie wed colligate
    1. verb to come or bring together in one's mind or imagination
      Synonyms:
      associate bracket correlate couple identify link
    1. verb to associate
      Synonyms:
      relate communicate equate correlate click
    1. verb establish communication with someone
      Synonyms:
      get in touch touch-base

    Phrasal verbs

    connect up

    (به برق یا آب یا گاز) وصل کردن

    Collocations

    connect with your audience

    با مخاطبان خود ارتباط برقرار کردن

    لغات هم‌خانواده connect

    • noun
      connection, connectedness, connector
    • adjective
      connected
    • verb - intransitive
      connect

    سوال‌های رایج connect

    گذشته‌ی ساده connect چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده connect در زبان انگلیسی connected است.

    شکل سوم connect چی میشه؟

    شکل سوم connect در زبان انگلیسی connected است.

    وجه وصفی حال connect چی میشه؟

    وجه وصفی حال connect در زبان انگلیسی connecting است.

    سوم‌شخص مفرد connect چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد connect در زبان انگلیسی connects است.

    ارجاع به لغت connect

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «connect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/connect

    لغات نزدیک connect

    • - connate
    • - connatural
    • - connect
    • - connect up
    • - connect with your audience
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.