آخرین به‌روزرسانی:

Get Into

معنی‌ها

phrasal verb

عادت کردن، دچار شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
phrasal verb

وارد بحث یا فعالیتی شدن

phrasal verb

وارد وضعیت نامساعد شدن

phrasal verb

نامشخص رفتار کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد get into

  1. phrasal verb move into an object
  1. phrasal verb reach into an object
  1. phrasal verb become involved in a discussion
  1. phrasal verb enter an unfavourable state
  1. phrasal verb make behave uncharacteristically

ارجاع به لغت get into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «get into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-into

لغات نزدیک get into

پیشنهاد بهبود معانی