جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

خرید اشتراک

Connatural

American: kəˈnætʃʌrəl British: kəˈnætʃrəl

معنی connatural

هم‌جنس، هم‌خو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد connatural

adjective forming an essential element, as arising from the basic structure of an individual

Synonyms:

natural innate inherent inborn intrinsic native congenital constitutional ingrained inbred built-in indigenous elemental indwelling

adjective connected by or as if by kinship or common origin

Synonyms:

related akin allied kindred cognate agnate consanguineous consanguine connate

ارجاع به لغت connatural

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «connatural» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/connatural

لغات نزدیک connatural

- conn
- connate
- connatural
- connect
- connect up

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!