فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Allied

ˈælaɪd, əˈlaɪd ˈælaɪd, əˈlaɪd

سوم‌شخص مفرد:

allies

وجه وصفی حال:

allying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

C2

پیوسته، متحد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The Allied forces invaded Iran.

نیروهای متفقین ایران را اشغال کردند.

Persian and Kurdish are allied languages.

فارسی و کردی زبان‌های هم‌خانواده هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The steel and allied industries were nationalized.

پولاد و صنایع وابسته به آن را ملی کردند.

the Allied invasion of Normandy

حمله‌ی متفقین به ساحل نرماندی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد allied

  1. adjective friendly; united
    Synonyms:
    related connected associated joined combined linked unified kindred affiliated bound married akin cognate incident confederate amalgamated in league joint wed connate agnate
    Antonyms:
    unfriendly disunited estranged

ارجاع به لغت allied

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «allied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allied

لغات نزدیک allied

پیشنهاد بهبود معانی