جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Confederate

kənˈfedrət kənˈfedrət kənˈfedrət kənˈfedrət

گذشته‌ی ساده:

confederated

شکل سوم:

confederated

سوم‌شخص مفرد:

confederates

وجه وصفی حال:

confederating

شکل جمع:

confederates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

هم‌پیمان، متحد، متفق، موتلف، متفق کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Confederate soldiers

سربازان (ارتش) ایالات جنوبی

he and his criminal confederates

او و هم‌دستان بزهکارش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confederate

adjective allied

Synonyms:

associated combined organized amalgamated incorporated unionized leagued corporate federal federated in alliance syndicated

noun abettor

Synonyms:

partner associate ally accomplice fellow colleague accessory collaborator conspirator coconspirator fellow traveler

ارجاع به لغت confederate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «confederate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confederate

لغات نزدیک confederate

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!