(شوهر یا زن که بهطور رسمی طلاق نگرفتهاند اما در کنار هم زندگی نمیکنند) جداشده
his estranged wife
همسر جداشدهاش
her estranged husband
شوهر جداشدهاش
(از/با خانواده یا دوستان) رویگردان، قطعِ رابطهکرده، دورشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It's sad to see someone estranged from their parents.
غم انگیز است که کسی با پدر و مادر خود قطعِ رابطهکرده باشد.
Harriet felt more estranged from her daughter than ever.
هریت بیشازپیش از دخترش رویگردان میشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «estranged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/estranged