آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ بهمن ۱۴۰۲

    Concrete

    kɑːnˈkriːt ˈkɒŋkriːt

    گذشته‌ی ساده:

    concreted

    شکل سوم:

    concreted

    سوم‌شخص مفرد:

    concretes

    وجه وصفی حال:

    concreting

    شکل جمع:

    concretes

    صفت تفضیلی:

    more concrete

    صفت عالی:

    most concrete

    معنی concrete | جمله با concrete

    noun uncountable B2

    بتن (ترکیبی از سیمان و ماسه و سنگ‌های کوچک و آب)

    The construction workers poured the concrete into the foundation.

    کارگران ساختمانی بتن را در فونداسیون ریختند.

    The sculptor used concrete to create a large sculpture.

    مجسمه‌ساز برای خلق مجسمه‌ای بزرگ از بتن استفاده کرد.

    verb - transitive

    با بتن پوشاندن، بتنی کردن، بتن‌ریزی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    We decided to concrete the road.

    تصمیم گرفتیم راه را با بتون بپوشانیم.

    The construction crew concreted the sidewalks.

    اکیپ ساخت‌وساز پیاده‌روها را بتن‌ریزی کردند.

    adjective

    عینی، ملموس، غیرانتزاعی، انضمامی

    concrete evidence

    شواهد عینی

    The concept of time is not concrete.

    مفهوم زمان ملموس نیست.

    adjective

    بتنی، ساخته‌شده از بتن

    The building's concrete walls provided excellent insulation.

    دیوارهای بتنی ساختمان عایق بسیار خوبی را ارائه می‌کردند.

    The concrete steps were cracked.

    پله‌های ساخته‌شده از بتن ترک خورده بود.

    adjective

    ذات (اسم)

    concrete and abstract noun

    اسم ذات و اسم انتزاعی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد concrete

    1. adjective actual, factual
      Synonyms:
      real accurate definite tangible material specific factual actual precise detailed objective explicit corporeal substantial sensible solid particular
      Antonyms:
      intangible immaterial abstract ideal
    1. adjective hardened
      Synonyms:
      solid firm strong set compressed compact dried hardened steeled consolidated cemented congealed calcified set in stone unyielding indurate poured precast petrified conglomerated caked monolithic solidified
      Antonyms:
      flexible pliable bending

    Collocations

    concrete block

    آجر سیمانی، بلوک بتونی

    سوال‌های رایج concrete

    گذشته‌ی ساده concrete چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده concrete در زبان انگلیسی concreted است.

    شکل سوم concrete چی میشه؟

    شکل سوم concrete در زبان انگلیسی concreted است.

    شکل جمع concrete چی میشه؟

    شکل جمع concrete در زبان انگلیسی concretes است.

    وجه وصفی حال concrete چی میشه؟

    وجه وصفی حال concrete در زبان انگلیسی concreting است.

    سوم‌شخص مفرد concrete چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد concrete در زبان انگلیسی concretes است.

    صفت تفضیلی concrete چی میشه؟

    صفت تفضیلی concrete در زبان انگلیسی more concrete است.

    صفت عالی concrete چی میشه؟

    صفت عالی concrete در زبان انگلیسی most concrete است.

    ارجاع به لغت concrete

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «concrete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concrete

    لغات نزدیک concrete

    • - concrescence
    • - concrescent
    • - concrete
    • - concrete block
    • - concrete music
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.